پریشان گویی های من

مشکلات لذت بخش

چهارشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۵۷ ب.ظ

بعضی مشکلات لذت خاصی دارند. البته خود مشکلات که نه. اتفاقاتی که میتوانند موجبشان شوند. مثل آشنایی با یک نفر. گاهی زمانی که هیچکس با تو همدلی نمیکند، زمانیکه افراد زیادی را دیده ای که تنها میتوانند سر راهت سد بسازند و تو داری به ناامیدی از انساندوستی نزدیک میشوی؛ یک نفر غریبه پیدا میشود که آرامت میکند, حرص میخورد ، با تمام قدرت تلاش میکند و از هر راهی که میداند استفاده میکند تا شاید بتواند به تو کمک کند. عده ای میگویند وظیفه شان است ولی بی انصافی است که لطف و توجه بی شائبه کسی را ببینی و اسم وظیفه بر آن بگذاری!

امروز که گریه کردم نمیدانستم آنرا در چه دسته ای میتوانم قرار دهم. اشک شوق نبود. بیشتر از همه اشک قدردانی بود و شاید هم کمی مورد احترام واقع شدن.

یعنی گاهی اوقات رفتار انسانها آنقدر سرشار از رفتارهای زننده و  طلبکارانه میشود و آنقدر در محیط خودمان از کسی رفتار احترام آمیز نمیبینیم و آنقدر کمند کسانی که به احساسات و شخصیتمان اهمیت بدهند که وقتی کسی را با تمام خصایصی که یک انسان باید داشته باشد میبینیم از تعجب گریه مان میگیرد.

از تعجب ، از شوق ، از فرط لذت !؟  نمیدانم همه و شاید هیچکدام.

گمان میکنم اولین بار بود که اینگونه احساساتی غریب به سمتم هجوم آوردند و باعث شدند به فکر بیفتم چه دنیایی میشد اگر انسان ها میشناختند ذات حقیقی خودشان را و درنتیجه احترام قائل میشدند برای خودشان و دیگران!!!

هستند کسانی که سعدی یا پروفسور حسابی نیستند که یادشان در خاطر قرون واعصار بماند، ولی با قدرت زنده اند در ذهن کسانی که انسانیت آنهارا دیده اند، و اینها همانها هستند که من با خوشحالی مشکلاتم را میپذیرم اگر بتوانند من را با آنها آشنا کنند.

  • فاطمه حسینی

انسانیت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی